یک روز از روز ها رفته بودیم سالن ورزشی،بعد که بازی تمام شد،رفتیم بیرون از سالن، یکی از بچه ها سوار بر موتور خود شد و موتور را روشن کرد،و یه دفعه گاز موتور گیر کرد و
محکم زد به دیوار و دستش ضربه دید.بعد رفت دکتر و عکسشو گرفت که دید آسیب دیده و گچش گرفت دکتر بهش گفت:هر هفته سری بزن تا نگاش کنم.داخل ماه مبارک رمضان
بعد از مدتی رفتم مشهد که پانزده روز اونجا بودم.بعد مدتی که از مشهد بازگشتم. رفتم پیش دکتر.دکتر گفت:چرا هر هفته نیومدی.مگه نگفتم هر هفته بیا،ممکنه مفصل رشدت
جانیوفته باشد.در ادامه دکتر گفت:دیگه هیچ مسولیتی بابت دستت ندارم و اگه جا نیوفته باشه باید گچتو باز کنی و بری اتاق عمل و اگه نری دستت رشد نمی کنه.اون لحظه
فقط دو نفر در ذهنم بود.اول خدا و دوم حضرت زهرا(س). بعد رفتم عکس گرفتم.دکتر گفت:عجیبه، گفتم:چی عجیبه.گفت:تا حالا سابقه نداشته که یه نفر دست شکسته
شو.دکتر نبرده باشه و بعد مفصل رشدش درست در بیاد.اون روز بهترین روز زندگیم بود.
نظرات شما عزیزان: